در اين اثر جذاب، نقاشيها به دريچهاي بدل ميشوند و خالقشان را به سفري براي دوري جستن از خود، فراميخوانند.
كشتن شواليهي دلير، نام چهاردهمين اثر نويسندهي مشهور، هاروكي موراكامي است كه در سال ???? و در دو جلد منتشر شد. داستان اثر حول زندگي نقاشي سيوچندساله ميگذرد؛ همسرش او را ترك گفته و او براي فرار از زندگي ملالتبار خود تصميم ميگيرد مدتي را در خانهي هنرمندي مشهور به نام توموهيكو آمادا در كوهستان بگذراند. چرخهي اتفاقات عجيب تازه زماني آغاز ميشود كه او تعدادي تابلوي نقاشي قديمي و ديده نشده را در اتاقك زيرشيرواني پيدا ميكند. برگردان فارسي رمان كشتن شواليهي دلير در دو جلد با ترجمهي فروزنده دولتآبادي و از انتشارات مصدق روانهي بازار شده است. در ادامه دربارهي اين اثر جنجالي هاروكي موراكامي بيشتر ميخوانيم.
رمان كشتن شواليهي دلير، زندگي مردي را نشانه ميگيرد كه دائم در حال فرار است و درنهايت، چرخهي فرار او به همان نقطهاي ختم ميشود كه او سعي بر دوري از آن دارد؛ خانه. در همان صفحات ابتدايي مشخص ميشود كه پايان داستان قرار است چگونه رقم بخورد. داستان چند مرتبه از خط داستان اصلي دور ميشود اما دوباره جهت خود را بازمييابد. نثر بينقشهاي كه موراكامي در اين اثر پيشگرفته است براي طرفداران او و كساني كه آثار پيشين او را مطالعه كردهاند تازگي دارد؛ برخي مخاطبين معتقدند اضافه گويي و تكرار بيشازحد جزئيات و پراكندگي نثر، سبب شده رمان كشتن شواليهي دلير را نتوان از بهترين آثار موراكامي بهحساب آورد.
شخصيت اصلي داستان مرد نقاشي است ?? ساله، كه براي فرار از ازدواج شكستخورده و احساسات و تنهايي خود، به زندگي ساموراييوار در كوهستان رو ميآورد؛ اما گويا زندگي قصد ندارد دست از سر او بردارد و اين دنياست كه پشت سر هم به درش ميكوبد. هر شب در جنگل صداي نواخته شدن زنگي مرموز به گوش ميرسد و تابلويي كاغذپيچ شده در اتاق زيرشيرواني پنهانشده است كه كنجكاوي او را برميانگيزد. هاروكي موراكامي رمان كشتن شواليهي دلير را با الهام از يكي از Don Giovanni موتزارت نگاشته است.
آرامش نويسنده زياد دوام نميآورد؛ زندگي او بار ديگر پر ميشود از جنجال و هياهو و پاي اتفاقات ماورائي نيز به داستان باز ميشود؛ خانهاي كه او در آن ساكن است، حالا ديگر جايي است كه هيچكس با دستخالي و بيدفاع به آن پا نميگذارد و هر شخصي كه به آنجا ميآيد، حرفهاي تازهاي براي گفتن دارد. بله. كشتن شواليهي دلير موراكامي به پازل بيشباهت نيست. تمام اين تكهها بر روي تختهاي بزرگتر و با پيروي از طرح داستاني مرسوم و قاعدهمندتر كنار يكديگر قرار ميگيرند و تصوير نهايي را براي مخاطب خود آشكار ميكنند؛ درست همان شيوهاي كه موراكامي استاد بيچونوچراي آن است. تفاوت اين رمان با آثار ديگر او اين نكته است كه اينجا، تصوير نهايي تنها كمي انتزاعيتر است.
پاول كلي زماني گفت كه نقاشي، خطي است كه براي خود به گردش رفته است. شكي نيست كه موراكامي نيز نسبت به نثر خود همين ديد را دارد. در داستانهاي او همواره نوعي سرگرداني خلاقانه موج ميزند كه نهفقط براي خواننده كه براي خود او نيز پر است از حرفهاي تازه. خط داستاني او هيچگاه مستقيم نيست، گاهي زيگزاگ است و گاهي حتي حركتي رو به عقب دارد و به نقطهي آغاز بازميگردد. اين روند آنقدر تكرار ميشود كه مخاطب گاهي به توانايي نويسنده شك ميكند؛ درنهايت اما موراكامي ثابت ميكند كه به كارش وارد است. در رمان كشتن شواليهي دلير، گاهي داستان از چهارچوبي كه نويسنده از پيش طراحي كرده خارج ميشود. در حقيقت موراكامي اجازه ميدهد داستان به هر جا كه دلخواه خودش است برود اما درنهايت اطمينان مييابد كه به مسير اصلي بازگردد.
شايد اگر بخواهيم از موضوع كلي داستان بگوييم، بايد اينگونه بگوييم كه داستان دربارهي انسانهاست؛ انسانهايي كه هركدامشان چون اثري ناتمام هستند و همچنان در حال ساختهوپرداخته شدن و از همين رو، هر صحبتي از تصميم و برنامهي روشن براي آينده، دروغي بيش نميتواند باشد. موراكامي دامنهي كوه را براي خلق داستانش انتخاب كرده و ناديدهها، آمدنها و رفتنهاي بسياري در آن گنجانده است. طرح داستان او بهتدريج و با پيشروي در داستان آشكار ميشود و مخاطب آن را ذرهذره تجربه ميكند. شخصيت اصلي داستان در مسير درستي قرار دارد. او به دنبال ماجراجويي است؛ اتفاقي تازه كه به زندگي ملالت بارش معني دهد و ذهنش را از ازدواج شكستخوردهاش منحرف سازد. شخصيت اصلي داستان كشتن شواليهي دلير قدم به جلو برميدارد و داستان او، قصهي تولدي دوباره و خلاقانه است.
موراكامي طبق عادت برخي علايق خود را در شخصيتش گنجانده است. بياييد فرض كنيم كه كمي از شك و ترديد خود را نيز به او منتقل كرده است. رمان كشتن شواليهي دلير داستان سفري است بهقصد يافتن. اين اثر گرچه چهاردهمين رمان اوست اما فضاي تازهكارانهاي دارد. در ظاهر اينگونه به نظر ميرسد كه نويسنده بيهيچ طرح اوليهاي شروع به نوشتن كرده است و داستان هرچه جلوتر ميرود، خودبهخود شكل ميگيرد. اگر نويسندهاي واقعاً تازهكار با چنين موقعيتي روبهرو شود احتمالاً دستپاچه ميشود و تمام سعي خود را ميكند اندكي نظم به وقايع داستان بدهد.
موراكامي اما از كردهي خود راضي است. سرعتش آرام است و نثرش گرم. موراكامي همنشين خوبي است. تمام ويژگيهايي كه يك نويسنده بايد داشته باشد را ميتوان در او مشاهده كرد. خواننده بايد به او اعتماد كند و اجازه دهد او را به هركجا كه ميخواهد ببرد و مطمئن باشد دستآخر به مقصود خواهد رسيد. كتاب دوجلدي كشتن شواليهي دلير را هماكنون ميتوانيد از وبسايت كاواك سفارش دهيد.
https://www.cavack.com/Item/37277